وقتی موقع انتخاب رشته دبیرستان بودم، بیشتر دوست داشتم وارد کارای فنی بشم اما باز هم مشاوره غلط جامعه بهم گفت که تو که درست خوبه نباید بری توی مدرسه فنی و حرفه ای و باید یه رشته نظری رو انتخاب کنی.

خب منم که از اول می خواستم یه دکتر باشم که گالری نقاشی هم داره پس اصرار داشتم به رشته تجربی، اما دقیقا توی بحبه دودلی و تصمیمم بود که رفتم بیمارستان و دیدم که واقعا بوی مواد بیمارستانی و استرس حاکم توی بیمارستان بمن نمیخوره و این شد که تصمیم گرفتم رشته ریاضی رو انتخاب کنم و از این انتخابمم فوق العاده راضی هستم 🙂

بعد از ریاضی رفتنم تصمیم داشتم توی دانشگاه رشته مهندسی شهرسازی بخونم، چون حسابی از هندسه خوشم اومده بود، اما با اینکه یکسال هم پشت کنکور موندم اما بازم نتونستم شهرسازی قبول بشم و رشته IT که قبول شدم رشته ای بود که به دلیل اینکه کامپیوتر خالص نیست و درس هاش مشابه رشته برق و مکانیک بود انتخاب کرده بودم!

توی بازه امتحان کنکور تا اعلام نتایج رفتم کلاس کامپیوتر تا توی دانشگاه بتونم کارای انتخاب واحدمو انجام بدم و بعد از قبولی تازه فهمیدم چقدر اشتباه می کردم که از کامپیوتر بیزار بودم و از سال ۹۱ تا الان لب تابم شده بخش بزرگی از زندگیم که بیشتر وقتمو باهاش میگذرونم.